بر حاشیه برگ شقایق بنویسید               گل طاقت بین در و دیوار ندارد

علامه مجلسی از «سلیم بن قیس کوفی» نقل می کند که:

بعد از رحلت رسول خدا(ص) عمر به ابوبکر گفت : همه مردم با تو بیعت کرده اند جز علی و اهل بیت او ، شخصی را نزد او بفرست که بیاید و بیعت کند،ابوبکر پسر عموی عمر را که «قنفذ» نام داشت نزد علی (ع) فرستاد.قنفذ چند بار از طرف ابوبکر نزد علی رفت و پیام ابوبکر را ابلاغ کرد،ولی علی (ع) از آمدن نزد ابوبکر امتناع ورزید.

عمر خشمگین شد و با خالد ابن ولید و قنفذ به در خانه علی (ع) هجوم آوردند.فاطمه(سلام الله علیها) پشت در بود،هنوز شال غزا از رحلت پیامبر بر سرش بود، و از فراق پدر سخت نحیف و ناتوان شده بود ، عمر فریاد زد:ای پسر ابوطالب!در را باز کن!

فاطمه (سلام الله علیها) فرمود:ای عمر!مار را با تو چه کار،چرا دست از سر ما بر نمیداری؟با اینکه ما عزادار هستیم؟

عمر گفت:در را باز کن،وگر نه آن را به روی شما می سوزانم.

فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: ای عمر!آیا از خدا نمی ترسی؟بدون اجازه وارد خانه من می شوی و به خانه ام هجوم می کنی؟

پس آتش طلبید و در خانه را به آتش کشید،آنگاه در نیم سوخته را فشار داد،در این هنگام فاطمه با عمر روبرو شد و فریاد زد: یا ابتاه یا رسول الله! ای پدر جان ای رسول خدا!

عمر شمشیر را که در نیام بود بلند کرد و به پهلوی زهرا زد،

فاطمه (سلام الله علیها)ناله ای زد،عمر دو باره تازیانه اش را  بلند کرد و بر بازوی زهرا زد،

فاطمه (سلام الله علیها) فریاد زد «یا ابتاه ! ای پدر جان!...» در این هنگام علی (علیه السلام) با شتاب بیرون امد و گریبان عمر را گرفت و کشید و او را بر زمین افکند به طوری که بینی و گردن عمر مجروح گردید و تصمیم به قتل او گرفت ، اما به یاد وصیت و سفارش رسول خدا (ص) افتاد که آن حضرت را به صبر و تحمل سفارش کرده بود.

 

بقیه در ادامه مطلب


برچسب‌ها: فاطمه بین فشار در و دیوار,

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ توسط morteza heidary
صفحه قبل 1 صفحه بعد